دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:اسیرکُشی محسن شکاری، اعدام قهرمان کشتی نوید افکاری، اعدام های غیر فقهی و غیر شرعی، در چنگال غارتگران میراث فرهنگی، دیگر نمی توان دم فرو بست، روانکاوی در انجمن فرویدی، روانکاوی در رسانه‌ها و در جامعه، من هم در اتاق بازپرس حسینی بودم، نامه سرگشاده به ریاست محترم قوه قضائیه، وزیر محترم اطلاعات

نامه سرگشاده – بخش بیست: وزارت اطلاعات در جریان بازداشت ما نبوده!

ریاست محترم قوه قضاییه

با درود و ادب

اتهام برره ای «عضویت در فرقه ناشناخته میترائیسم»، که بعد از بازداشت غیرقانونی و ۲۴ ساعت بازجوئی و حبس ما و با تجسس غیرقانونی در دفاتر یادداشت پژوهشگران ما تراشیده شد، و اکنون هم برای اثبات آن در صدد هزینه تراشی برای رهبر این مملکت هستند، کارکرد عجیب و هوشمندانه ای دارد؛ هوشمندانه برای هوش مردمان برره! و من این موضوع را پس از مراجعه به اداره کل اطلاعات استان مازندران فهمیدم. خودشان به آنجا می گویند وزارت اطلاعات!

پس از تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه مقرر شد که اموال و وسایل ما که بصورت غیرقانونی و بدون حکم قضائی ضبط شده بودند به ما برگردانده شوند، از جمله موبایل های ما. ولی دادیار/بازپرس دفاتر یادداشت پژوهشگران را به عنوان مدرک جرم نگه می داشت. ملاحظه می فرمائید که مدرک جرم بعد از بازداشت ما پیدا شد و در نتیجه هنوز هم مشخص نیست قبل از بازداشت آنها چه مدرکی علیه ما داشتند که به سراغ ما آمدند.

ما به همان مکان نامعلوم، که من در زمان انتقال به بازداشتگاه پلیس آگاهی جایش را بخاطر سپرده بودم، مراجعه کردیم. یک ساختمان سه طبقه که محل استقرار بخش های مختلف فراجا است و اداره گذرنامه نیز در همان جاست. (البته در زمان دستگیری ما را از در ماشین روی حیاط وارد کرده بودند و در نتیجه ما هیچ تابلوئی ندیده بودیم). وقتی ما گفتیم برای پس گرفتن وسایلمان آمده ایم کل ساختمان سه طبقه در جریان ماوقع بودند و خودشان ما را به شهرام قربانی و اصغر بابائی راهنمائی کردند! ولی گوشی ها در آنجا نبودند و  به ما گفتند که گوشی هایمان در اداره (وزارت) اطلاعات است.

گزارش مراجعه ما به اداره کل اطلاعات استان مازندران (وزارت) که توسط دو تن از خانم های بازداشتی تهیه شده:

نامه تحویل موبایل ها را به اداره اطلاعات بردیم و به مسئولی که پشت باجه بود دادیم. او نامه را از خانم دکتر تحویل گرفت و پس از تماس تلفنی از باجه بیرون امد و گفت «خانم کدیور گوشی های شما اینجا پیش ما نیست، پیش همان کسی ست که شما را بازداشت کرده. باید گوشی هایتان را از او بگیرید.» خانم دکتر گفتند «این نامه را دادند و گفتند بیایید اینجا.» آن مرد گفت«بله روی نامه هم نوشته رئیس کل اطلاعات استان، ولی ما شما را بازداشت نکردیم. نه همکاران ما شما را گرفتند و نه میهمان ما بودید. باید بروید همانجایی که شما را بازداشت کردند.» خانم دکتر گفتند «ولی اینها گفتند از وزارت اطلاعات هستند، ان مرد گفت «خیلی ها به نام ما یک کارهایی می کنند.» خانم دکتر از کل اتفاقاتی که افتاده بود توضیح مختصر دادند و آن آقا در حین توضیحات خانم دکتر پرسید «شما مسافر بودید؟» خانم دکتر گفتند «ما مسافر هستیم و محقق هم هستیم و داشتیم کار تحقیقاتی می کردیم. آن آقا پرسید «مجوز تحقیق باستان شناسی دارید؟ در کار کشف عتیقه بودید؟» خانم دکتر به او توضیحاتی دادند و گفتند «ما یک انجمن روانکاوی هستیم و در کارمان از روش تحقیق روانکاوی استفاده می کنیم. ما روی زمین کار نمی کنیم، ما  پیشینه و نام ها و لهجه ها و… را بررسی می کنیم. در آن محل یک درگیری لفظی پیش آمد و یکی از آن افراد گفت زنگ می زنم بیایند شما را ببرند و بعد پلیس و لباس شخصی ها آمدند». او پرسید «چند روز در آن محل بودید؟» گفتیم دو شب. با تعجب گفت «برای دو روز این کار را کردند؟ اینها بچه بازی است، کار ما نیست.»خانم دکتر  گفتند «تازه یک روزش هم در یک جای دیگر بودیم.» آن مرد گفت «این کارها کار ما نیست، کار نیروی انتظامی است.» خانم دکتر در ادامه توضیحات گفتند «کسی که در زندان ما را بازجویی کرد  گفت از وزارت اطلاعات آمده، و کاغذهایش سربرگ وزارت اطلاعات داشت و ظاهرا او کد ۱۹ بود.» آن مرد پرسید «اداره اطلاعات یا وزارت اطلاعات؟ اسمشان اطلاعات و امنیت و چیزی نداشت؟» خانم دکتر گفتند«بله نوشته بود وزارت اطلاعات، امنیت و چیزی نداشت» او خیلی متعجب شد و گفت «صبر کنید.» به داخل رفت و بعد از چند دقیقه برگشت و گفت «شما را وزارت اطلاعات نگرفته، اگر ما بخواهیم به موضوعی وارد شویم از قبل بررسی می کنیم بعد اگر قرار به اقدام باشد به پلیس امنیت می گوییم و در موقع بازداشت از نیروهای خودمان هم آنجا هستند. مثلا اگر کسی چیزی از زیر زمین در بیاورد ۱۰۰ سال هم قدمت داشته باشد زنگ می زنند حفاظت میراث فرهنگی و پلیس اطلاعات و امنیت و آنها اگر جرم مشهودی ببیند وارد می شوند.» و گفت «این نامه به ما مربوط نیست. من با چندتا کارشناس و بچه های دستگیری صحبت کردم، همه گفتند همچین موردی نداشتند.» با اشاره به نامه گفت «امامزاده علی اصلاً کجاست؟» که توضیح دادیم در روستای امره است. گفت «من اهل ساری نیستم همکارم هم نمیدانست کجاست.» خانم دکتر گفتند «آنجا ۶ پلیس و ۱۰ تا لباس شخصی برای بازداشت ما آمدند. اینها می خواستند به ما اتهام مواد مخدر و شرب خمر بزنند …بعد رفتند سایت ما را نگاه کردند بعد یک چیزی  مثلا پیدا کردند که به ما اتهام تبلیغ علیه نظام بزنند.» آن مرد گفت «نه این که نمی شود، مثلا شما می روید سوار تاکسی می شوید و می گویید این عجب مملکتی است، چقدر گرانی است و از این چیزها٫ اینکه توهین به نظام نیست، در این شرایط اتهام امنیتی به کسی نمیزنند.» خانم دکتر گفتند «این انجمن اصلا زیر نظر وزارت کشور است وزارت اطلاعات هم یک نماینده دائم در وزارت کشور دارد که همه چیز را رصد می کند.» او سرش را به علامت تایید تکان داد و گفت «از کسی که حتی به رهبری و نظام فحش داده فقط یک تعهد می گیرند و آزادش می کنند. موضوع شما اصلا به ما ربطی ندارد. این چیزها روکم کنی است ،افتاده اند به لج و لجبازی ،یک چیزی شما گفتید یک چیزی آنها جواب دادند مثلا گفتید من می توانم فلان کار را بکنم تو نمیتوانی… این افتاده به لج و‌لجبازی. این چیزا بچه بازی است به ما مربوط نمی شود. » و پرسید «چند وقت است که گوشی هایتان آنجاست» گفتیم ۳۰ روز. او گفت «دیگر با گوشی هایتان کار ندارند می توانید آنها را پس بگیرید، اگر هم چیزی در آنها بوده باشد در این مدت درآورده اند.»

ما گفتیم این یک پرونده سازی است، او گفت «نه، اینها الکی است جرم شما امنیتی نیست. حالا که دیگر آزاد شده اید.» او ادامه داد «باهمین نامه بروید پیش همین چمانی که نامه را امضا کرده و به او بگویید ما رفتیم اداره اطلاعات آنها با چندین کارشناس و با بچه های دستگیری صحبت کردند و هیچ کدام چنین موردی نداشتند.»

جناب قاضی القضات، مهم ترین نکته ای که از صحبت های این کارشناس وزارت اطلاعات روشن میشود این است که بازداشت ما هیچ ارتباطی به وزارت اطلاعات نداشته و هیچیک از «بچه های دستگیری» شان هم در آن مشارکت نداشته اند ولی در گزارش دستگیری ما که به امضای شهرام قربانی و بقیه باند آگاهی چی ها رسیده صحبت از حضور واجا در زمان بازداشت شده!!! این گزارش را بزودی ارائه خواهم کرد.

نکته دیگر این که این کارشناس وظیفه شناس اهل ساری نبود و در نتیجه در جریان توطئه و فامیل بازی نبود!

نکته سوم این که گوشی های ما بعد از ۳۰ روز دیگر به درد هیچکس نمی خورد و «دیگر با گوشی هایتان کار ندارند می توانید آنها را پس بگیرید، اگر هم چیزی در آنها بوده باشد در این مدت درآورده اند.» و در نتیجه نیازی به ادامه توقیف آنها نیست.

با تشکر و احترام

دکتر میترا کدیور

۰۲/۷/۲۴

 


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.com/?p=69842

  تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت: 14:04