دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:English، اسیرکُشی محسن شکاری، اعدام قهرمان کشتی نوید افکاری، اعدام های غیر فقهی و غیر شرعی، دادستان ذبیح زاده، در چنگال غارتگران میراث فرهنگی، دیگر نمی توان دم فرو بست، روانکاوی در انجمن فرویدی، روانکاوی در رسانه‌ها و در جامعه، من هم در اتاق بازپرس حسینی بودم، نامه سرگشاده به ریاست محترم قوه قضائیه، وزیر محترم اطلاعات

نامه‌‌ سرگشاده – بخش یازده : در دادگستری ساری نمی‌دانند که رسیدگی به یک جرم باید در محل وقوع آن باشد!!

ریاست محترم قوه قضائیه

با درود و ادب

از آن گذشته آن برره‌ای‌ها هیچ تصوری از آیین دادرسی ندارند که براساس آن هر جرمی می‌بایست در محل وقوع آن رسیدگی شود. آنها مطالب مختلف وب‌سایت انجمن فرویدی را پیش می‌کشیدند و هر بار با این جواب روبرو می‌شدند که «خب این به شماها چه ارتباطی دارد؟ تاریخ انتشار آن مطلب را بخوانید، آن مطلب در مازندران بارگذاری نشده!». گذشته از اینکه وب‌سایت انجمن فرویدی ارگان رسمی این انجمن است که دارای پروانه فعالیت از وزارت کشور است، اینکه هم دفتر این انجمن در تهران است و هم آدرس محل کار و محل اقامت همه بازداشت‌شدگان نیز در تهران است خود به خود دادسرای ساری را از هرگونه صلاحیت رسیدگی خلع می‌کند. به آنها توضیح داده شد که فقط می‌توانند مطالبی را که «تبلیغ علیه نظام» می‌دانند به وزارت کشور و یا وزارت اطلاعات گزارش کنند، چون که آنها خودشان به اندازه پاسگاه هولار و آن لباس‌شخصی‌ها هوش و درایت و تیزبینی ندارند!!

جناب قاضی‌القضات، در دستگاه تحت امر شما اینگونه فجایع صورت می‌گیرد و ظاهرا کسی هم از آن خبر ندارد.‌ آن خانم‌ها بارها به آن بازداشت‌کنندگان و پرونده‌سازان تکرار کردند که لازم است جرمی که در استان مازندران صورت‌ گرفته را مشخص کنند و اینکه آن چهار خط اتهام هیچ یک به آن پرونده‌سازان مربوط نمی‌شود، ولی آنها عاجز از این کار عوامل مختلفشان را به زندان می‌فرستند تا شاید بتوانند پرونده ساخته شده را به سر‌انجام برسانند. 

از آنجایی که آن خانم‌ها از سوالات احمقانه آن لباس شخصی‌ها به جان آمده بودند بارها به آنها گوشزد کردند که می‌بایست این تحقیقات توسط اداره اطلاعات صورت گیرد و نه تعدادی آماتور. به خاطر همین هم ۴ روز پس از زندانی شدن آن خانم‌ها ۲ مرد به زندان مراجعه کرده و خودشان را ماموران «وزارت»!! اطلاعات معرفی کردند. به آنها گفته شد که وزارت اطلاعات در تهران است و آنها فقط ماموران «اداره» اطلاعات هستند – تازه اگر همین هم صحت داشته باشد. یکی از آنها پسرک بیست و چند ساله‌ای بود که تنها چیزی که از مامور اطلاعاتی بودن می‌‌دانست این بود که مثل برج زهر‌مار بنشیند و کوچکترین عضله‌اش را تکان ندهد. در روانکاوی اینگونه posture ها نشان از وضعیت بسیار خراب روانی دارد. ولی خب کار‌گزینی اداره اطلاعات مازندران که روانکاو نیست. مامور دوم اما سعی می‌کرد کمی شبیه به آن دو مردی باشد که خود من در مقر وزارت اطلاعات دیده بودم،  منهای ادب و نزاکت! او ابتدا تعدادی سوال هدفمند پرسید که این امیدواری را در دل آن خانم‌ها پدید آورد که شاید بالاخره قرار است یک تحقیقات بی‌طرف صورت پذیرد. ولی خیلی زود ورق برگشت و آن مرد ثابت کرد که هیچ هدف دیگری جز اثبات اتهاماتی که در آن پرونده ردیف شده بود ندارد.

با تشکر و احترام

دکتر میترا کدیور

۰۲/۷/۹ – ساعت ۱۸

 

 


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.com/?p=69720

  تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت: 18:00